nightlight
nightlight

nightlight

مقدمه بود


    مقدمه نیست




     قبلن نوشته بودم تو اینجایی که فلان. تو اینجایی که بهمان. تو که اینجا نیستی نازنین. نیستی و مقدمه نیست. نیستی و موخره رفت. نیستی نازنین.



     

    پ ن : تو واقعا برای همین اینجایی؟ بی‌خیال

     

    پ ن : اصلا باورم/باورش نکنید، ماجرای این وبلاگ هزار نام و هزار نشان، چیزی نیست جز عادت به نوشتن، نداشتن و نبودن.

     

    پ ن : شما که نبوده‌اید، چاره چیست؟ جانم برای‌تان بگوید که من این یک قلم مقدمه را، از روز اول (تو بخوان ازل) تا سه ماه پس از شروع وبلاگ، هر بار منتشر می‌کردم و بعد اگر پست جدیدتری می‌زدم، مقدمه را پاک می‌کردم و دوباره می‌گذاشتم‌اش که سر باشد.

     

     

    پ ن : چرا لحن این نوشته‌ام شبیه کسی‌ست که می‌خواهد با خروس‌قندی خر ِشان کند؟